اگر همه ثروت داشتند؛
دل ها، سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند.
و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید؛
تا دیگران از سر جوانمردی،
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند.
اما بی گمان، صفا و سادگی می مرد،
اگر همه ثروت داشتند.
پی نویس پشت وانت: میگن دروغگو دشمن خداست!... خدایا بمیرم برات؛ چقدر دشمن داری!
تمـــام ِ لحظه هایم را غــزل کن
نوازش کن پر از شور ِ عسل کن
خدا ! امشب دلم خیلی گرفته
کمی پایین بیــا من را بغل کن
«شهراد میدری»
پلک بستی که تماشا به تمنا برسد
پلک بگشا که تمنا به تماشا برسد
چشم کنعان نگران است خدایا مگذار
بوی پیراهن یوسف به زلیخا برسد
ترسم این نیست که او با لب خندان برود
ترسم این است که او روز مبادا برسد ...
عقل می گفت که سهم من و تو دلتنگی است
عشق فرمود : نباید به مساوا برسد !
گفته بودم که تو را دوست ندارم دیگر...
درد آنجا که عمیق است به حاشا برسد
"احسان افشاری"
اگر دیگران نبودند هیچ کس شعر نمی سرود و قصه نمی گفت.
کلمات زیبایی مانند دوستی، مهربانی، فداکاری، ایثار، یاری، هدیه و...از لغت نامه هاپاک میشد...
مخصوصاً کلماتی که با "هم" شروع میشوند:مثل همدرس، همدم، هماهنگ، همسر، همدرد، همدل، همنشین، همراز، همسفر، همرنگ و...
اگر بخواهیم همه ی "هم"های عالم را بگذارم و بشمارم انگشت های دست و پایم هم کم است و به چند "هم"کار و "هم" راه نیاز دارم...
اگر دیگران نبودند بازی و همبازی نبود. بازی هم اگر بود بازنده و برنده نبود...
اگر دیگران نبودند هر کس برای خودش در غاری تنها یا جنگلی دور زندگی می کرد و هیچ کس به ملاقات دیگری نمی رفت؛
اما تنهایی هم وقتی معنا دارد که دیگرانی باشند تا بتوانیم با دور شدن از آنها معنی تنهایی را بفهمیم. اگر دیگران نبودند باید سر در گوش خودم میگذاشتم و در گوشی با خود پچ پچ می کردم اما با کدام زبان؟؟
مورچه ها و موریانه ها و زنبورها هم می دانند که باید با همدیگر باشند ولی اگر ما اینها را می دانیم چرا گاهی دیگران را نمی بینیم؟