سطرهای دفتر کاهی ام

سطرهای دفتر کاهی ام

وجود بی وجودم از وجود تو موجود می یابد یا واجب الوجود
سطرهای دفتر کاهی ام

سطرهای دفتر کاهی ام

وجود بی وجودم از وجود تو موجود می یابد یا واجب الوجود

بالاخره باید به یه جایی برسی...

به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
رنج را نباید امتداد داد باید مثل یک چاقو که چیزها را می‏بره و از میانشون می‏گذره از بعضی آدم‏ها بگذری و برای همیشه قائله رنج آور را تمام کنی.به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
بزرگ ترین مصیبت برای یک انسان اینه که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته باشه نه شعور لازم برای خاموش ماندن.
به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
از درد های کوچیکه که آدم می ناله؛ ولی وقتی ضربه سهمگین باشه، لال می شه.
و بالاخره خواهی فهمید که :
همیشه یک ذره حقیقت پشت هر"فقط یه شوخی بود " هست.
یک کم کنجکاوی پشت" همین طوری پرسیدم " هست.
قدری احساسات پشت"به من چه اصلا " هست.
مقداری خرد پشت " چه میدونم" هست.
و اندکی درد پشت" اشکالی نداره" هست.

نظرات 6 + ارسال نظر
جوجه اردک زشت شنبه 30 فروردین 1393 ساعت 23:48

سلام

مستان در مستی اند تو سلامی بگو به انگور

به به... جوجه اردک خودم...
خوبی؟
آخ هوس کباب اردک کردم...
مستان رو بی خیال...پُر کن پیاله را مرد میخانۀ دل

مهرداد پنج‌شنبه 28 فروردین 1393 ساعت 21:49 http://kahkashan51.blogsky.com

سلام
متن زیبات خیلی بدلم نشست و باعث شد خیلی بیشتر عمقی بخونمش
مرحبا به شما .

سلام مهرداد جان
تو مرد کهکشونی و تفکراتت عمیقه... هر چی هم بگی حرف حسابه
خوشحالم خوشت اومده
ممنون

زهرا چهارشنبه 27 فروردین 1393 ساعت 16:48

خب تا اینجای روزگار که یه کم پوست از سرم کنده شده
دلیل غیبت هم موجه بود حالا خوبه خودتون موجه کردین اون مشاور چاقتون رو نفرستادین

روزگار با همه سر ناسازگاری داره و اگه خودمون هم با خودمون سر ناسازگاری داشته باشیم که فاتحه مون خونده اس...
پس لاقل این وسط خودمون با خودمون مهربون باشیمـ...
مطمئنم بعد از یه مدت روزگار هم دمش رو میذاره رو کولش و د برو که رفتی :))
مشاور چاق دیگه مد نیست... کم کم با این اوضاع بد اقتصادی باید خودمم از شرکت و کارم استعفا بدم چه برسه به مشاور

زهرا سه‌شنبه 26 فروردین 1393 ساعت 16:57

آره خب ولی چه جور رسیدن به این قسمت زندگی هم مهمه
خوب شد حداقل دلیل غیببتون رو فهمیدیم

وقتی روزگار و نامرادی ها و نامردی هاش پوست از سرت کَندن، اونوخته که می تونی بفهمی چجوری به اینجا میشه رسید؟؟؟
البته دور از جون شما :)
دلیل غیبتم موجه بود بانو؟؟؟ یا با ولیم بیام؟؟؟

sep!deh یکشنبه 24 فروردین 1393 ساعت 21:31 http://lahzehayesepid.blogsky.com/

واقعاً ..

همیشه یک ذره حقیقت پشت هر "فقط یه شوخی بود" هست.
یک کم کنجکاوی پشت "همین طوری پرسیدم" هست.
قدری احساسات پشت "به من چه اصلا " هست.
مقداری خرد پشت "چه میدونم" هست.
و اندکی درد پشت "اشکالی نداره" هست.

علیک سلام

پندلتون یکشنبه 24 فروردین 1393 ساعت 20:37

زندگی کارمندیه دیگه...
اگه غیبت دارم منو ببخشین به بزرگواریتون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.