به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
رنج را نباید امتداد داد باید مثل یک چاقو که چیزها را میبره و از میانشون میگذره از بعضی آدمها بگذری و برای همیشه قائله رنج آور را تمام کنی.به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
بزرگ ترین مصیبت برای یک انسان اینه که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته باشه نه شعور لازم برای خاموش ماندن.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
از درد های کوچیکه که آدم می ناله؛ ولی وقتی ضربه سهمگین باشه، لال می شه.
و بالاخره خواهی فهمید که :
همیشه یک ذره حقیقت پشت هر"فقط یه شوخی بود " هست.
یک کم کنجکاوی پشت" همین طوری پرسیدم " هست.
قدری احساسات پشت"به من چه اصلا " هست.
مقداری خرد پشت " چه میدونم" هست.
و اندکی درد پشت" اشکالی نداره" هست.
سلام
مستان در مستی اند تو سلامی بگو به انگور
به به... جوجه اردک خودم...
خوبی؟
آخ هوس کباب اردک کردم...
مستان رو بی خیال...پُر کن پیاله را مرد میخانۀ دل
سلام
متن زیبات خیلی بدلم نشست و باعث شد خیلی بیشتر عمقی بخونمش
مرحبا به شما .
سلام مهرداد جان
تو مرد کهکشونی و تفکراتت عمیقه... هر چی هم بگی حرف حسابه
خوشحالم خوشت اومده
ممنون
خب تا اینجای روزگار که یه کم پوست از سرم کنده شده
دلیل غیبت هم موجه بود حالا خوبه خودتون موجه کردین اون مشاور چاقتون رو نفرستادین
روزگار با همه سر ناسازگاری داره و اگه خودمون هم با خودمون سر ناسازگاری داشته باشیم که فاتحه مون خونده اس...
پس لاقل این وسط خودمون با خودمون مهربون باشیمـ...
مطمئنم بعد از یه مدت روزگار هم دمش رو میذاره رو کولش و د برو که رفتی :))
مشاور چاق دیگه مد نیست... کم کم با این اوضاع بد اقتصادی باید خودمم از شرکت و کارم استعفا بدم چه برسه به مشاور
آره خب ولی چه جور رسیدن به این قسمت زندگی هم مهمه
خوب شد حداقل دلیل غیببتون رو فهمیدیم
وقتی روزگار و نامرادی ها و نامردی هاش پوست از سرت کَندن، اونوخته که می تونی بفهمی چجوری به اینجا میشه رسید؟؟؟
البته دور از جون شما :)
دلیل غیبتم موجه بود بانو؟؟؟ یا با ولیم بیام؟؟؟
واقعاً ..
همیشه یک ذره حقیقت پشت هر "فقط یه شوخی بود" هست.
یک کم کنجکاوی پشت "همین طوری پرسیدم" هست.
قدری احساسات پشت "به من چه اصلا " هست.
مقداری خرد پشت "چه میدونم" هست.
و اندکی درد پشت "اشکالی نداره" هست.
علیک سلام
زندگی کارمندیه دیگه...
اگه غیبت دارم منو ببخشین به بزرگواریتون